تصاویری که با چشم قابل رویت نیست
ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/23:: 9:32 صبح
پول نیوز - این تصاویر با دوربینی با سرعت شاتر بالا عکس برداری شده است و با چشم قابل رویت نیست: تلفنی به خدا(داستان واقعی)ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/23:: 9:24 صبح
حکایتی که مطالعه می فرمایید همگی توسط استاد محمد علی مجاهدی (از شاگردان عارف روشن ضمیر؛ شیخ جعفر مجتهدی) از کتاب در محضر لاهوتیان آمده است که به دلیل نکات برجسته اخلاقی تقدیم میگردد:
تلفنی که من به خدا زدم! سالها قبل ، در اتاق کار خود نشسته بودم که مرد روحانی خوش چهرهای وارد شد. از چینهای عمیق پیشانیاش پیدا بود که مردی دنیا دیده و سرد و گرم روزگار چشیدهاست. سر و وضع نسبتاً مرتبی داشت و پنجاه ساله به نظر میرسید و رفتار متین او انسان را به احترام وامی داشت. پس از سلام و احوال پرسی، گفت:(ادامه مطلب...
کلمات کلیدی : تلفنی به خدا(داستان واقعی)
نظر
سلامارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/22:: 2:52 عصرسلام دوستان وبازدیدکنندگان محترم: یه تعداد از دوستان وبازدیدکنندگان محترم گفتن چرا من پست های جدید وبیشتری میذارم،مطالب کمتری رو خواستن.بقول معروف میگن بازدیدکنندگان تشنه مطالب باشن؛ولی من فکر میکنم هر مطلبی که خوب باشه باید اپ بشه حال اگه روزی وبلاگ 2-3 بار اپ بشه.بعضی وقتا دیده شده که چن روز نمیتونم اپ کنم. حالا دوستان وبازدیدکنندگان محترم نظرتون چیه؟هر روز یه بار اپ بشه ؟یا همین طور خوبه ؟خواهشا نظرات خودتون رو بگید.از این دوست خوبم که نظرشون روگفتن ممنون وسپاسگزارم.
کلمات کلیدی :
نظر
پدر و پسرارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/22:: 2:42 عصر
پدر و پسر
پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد. به زمین افتاد و داد کشید: آآی ی ی ی! صدایی از دور دست آمد: آآی ی ی ی! پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟ پاسخ شنید: کی هستی؟ پسرک خشمگین شد و فریاد زد: ترسو! باز پاسخ شنید: ترسو! پسرک با تعجب ازپدرش پرسید: چه خبر است؟ پدر لبخندی زد و گفت: پسرم خوب توجه کن.... و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی! صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی! پسرک باز بیشتر تعجب کرد.پدرش توضیح داد: مردم میگویند که این انعکاس کوه است. ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است. هرچیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عینا" به تو جواب میدهد؛ اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب بوجود می آید و اگر به دنبال موفقیت باشی، آن را حتما بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی، زندگی همان را به تو خواهد داد. مشکلارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/22:: 2:40 عصر
مشکل
عشقارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/22:: 2:37 عصرعشق یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند: با بخشیدن، عشقشان را معنا میکنند. برخی؛ دادن گل و هدیه و برخی؛ حرفهای دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند: با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق میدانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد. یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق بهجنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچکترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجههای مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند. داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید: آیا میدانید آن مرد در لحظههای آخر زندگیاش چه فریاد میزد؟ بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که، عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود. قطرههای بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند که ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام میدهد و یا فرارمیکند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانهترین و بیریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود. دعا و درددل به سبک آنلاینارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/20:: 9:49 صبحسلام دوستان خوب همیشگی ام امیدوارم که از این پست خوشتون بیاد.اگه خوشتون اومد ،منم ملتمس دعاتون هستم
کلمات کلیدی : دعا و درددل به سبک آنلاین
نظر
فناوری دیجیتالارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/3/20:: 9:12 صبح
|