آثار ترک بسم الله

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/22:: 1:51 عصر

آثار ترک  بسم الله

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: هر کس از شیعیان ما "بسم الله "را ترک کند، خداوند متعال او را به پیشامد بد آزمایش مى کند تا بر شکر و سپاسگزارى آگاهش سازد و گناهى را که در اثر ترک بسم الله مرتکب شده محو کند و از بین ببرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

و بعد، این قضیه را نقل مى کند که شخصى به نام عبدالله بن یحیى  بر امیر المومنین (علیه السلام ) وارد شد و در مقابل حضرت تختى بود و حضرت امر به نشستن کرد و عبدالله روى تخت نشست و به محض نشستن با سر فرود آمد و سرش شکست و خود جارى شد حضرت دستور دادند آب بیاورند، آب آوردند و سرش را شست و حضرت دست مبارکش را بر سرش کشید، قبل از دست کشیدن درد شدید بود و نمى توانست طاقت بیاورد با دست کشیدن حضرت خون بند آمد و زخم خوب شد و درد و ناراحتى برطرف شد که گویا اصلا زخم نشده بود، بعد حضرت فرمود:: حمد و سپاس خداى را که پاکى شیعیان ما را از گناهان در دنیا قرار داده.(ادامه مطلب...

عشق از دیدگاه افراد مختلف جامعه :

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/13:: 1:45 عصر

 
عشق از دیدگاه افراد مختلف جامعه :
  1.  عشق از دیدگاه  حاج آقا: استغفرالله باز از این حرفای بی ناموسی زدی. (جمله عاشقانه : خداوند همه جوان ها را به راه راست هدایت کند)


  2. عشق از دیدگاه دختر حاج آقا:  آه... یعنی می شه بدون اینکه بابام بفهمه من عاشق بشم؟ ( جمله عاشقانه : ندارد)


  3. عشق از دید یک ریاضیدان :  عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول. (جمله عاشقانه : آه... عزیزم به اندازه سطخ زیر منحنی دوستت دارم)


  4. عشق از دیدگاه بقال سر کوچه: والا دوره ما عشق مشغ نبود که, ننمون رفت و این سکینه خانم رو واسمون گرفت آورد.(جمله عاشقانه: سکینه شام چی داریم؟....)


  5. عشق از دید اصغر کاردی (در زندان) : مرامتو عشقه,عشقی.(جمله عاشقانه : چاقو خوردتیم لوتی..)


  6. عشق از دیدگاه یک دختر مدیوم کلاس و کمی بی غم : آه  عزیزم کاش الان پیشم بودی , بغلم می کردی, سرمو میگذاشتم رو شونه هات....( جمله عاشقانه : دوستت دارم عزیزم....)


  7. عشق از دید مادر بزرگم :از این حرفای بد نزن , راستی این دختر اقدس خانم خیلی دختر خوب و با کمالاتیه , تازه تحصیل کرده هم هست . ( جمله عاشقانه : پاشو بریم خواستگاری....)


  8. عشق از دید.....( خودتون الان می فهمید کیو میگم) :
    عزیزم تو که عاشقمی چرا هزینه عمل کردن دماغمو نمی دی؟......واسه ناهار
    بریم سورنتو ....سالی با دوستش هم قراره بیآد....دوست سالی واسش یک ماتیز
    خریده (دوو منگل) .تو حتی حاضر نیستی واسه من که این همه دوستت دارم یک
    پراید بخری.....(جمله عاشقانه : عزیزم گوشی p910 i می خوام راستی دوستت هم دارم )


  9. عشق از دید کسی که بار اولشه عاشق میشه: عزیزم باور کن بدون تو حتی یک لحظه هم نمی تونم زندگی کنم, تو واسم همه دنیا هستی....(جمله عاشقانه : فدات شم  عزیزم خیلی خیلی دوستت دارم )


  10. عشق از دید کسی که بار اولش نبست که عاشق میشه: عزیزم خیلی دوستت دارم, باور کن شب ها به خاطر تو با پای برهنه می خوابم....(جمله عاشقانه : آه عزیزم دیرم شده باید برم)


  11. عشق از دید یک راننده : رادیات (رادیاتور) عشق من از برات جوش آمده , باور نداری بر آمپرم بنگر.....(جمله عاشقانه : عیزم دوست دار.... بو بو بوغ غ غ)


  12. عشق از دید بعضی ها : آه ..یعنی خدایا میشه بیآد خواستگاریم؟....(جمله عاشقانه : یا شابدالعظیم 1000 تومن نذرت  می کنم اگه بیآد خواستگاریم)


  13. به دلیل نحسی از نوشتن معذوریم (جمله عاشقانه: حتی شما دوست عزیز)


  14. عشق از دید ارازل و اوباش : عشق مشغ سیخی چند بابا, برو بچه سوسول دلت خوشه, خونه خالی نداری ....(جمله عاشقانه :بو بوغ غ ... خانم بیا بالا خوش میگذره)


  15. عشق از دید یک مهندس الکترونیک :  عشق همان دوست داشتن است وقتی در av open loop ضرب می شود, البته در این حالت انسان به صورت غیر خطی عمل می کند. ( جمله عاشقانه :عزیزم تو منو در وسط منحنی مشخصه بایاس کردی )


  16.  عشق از دید بابام : آخه پسر ,عشق واست نون و آب میشه؟....حالا بگو ببینم پدرش چه کارست؟ (جمله عاشقانه :برو با دختر حاج آقا ازدواج کن)


  17. عشق از دید حمیدک : عشق تنها هدف آفرینش هستی است, زیرا انسان تنها موجودی است که عاشق می شود. (جمله عاشفانه :؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)


  18. عشق از دید مادر ها :
    وا مگه تو امسال کنکور نداری؟ عشق باشه واسه بعد. مگه تو امسال فلان نداری
    ؟ عشق باشه واسه بعد.. مگه تو امسال بهمان نداری؟ عشق باشه واسه
    بعد...(جمله عاشقانه: باشه واسه بعد)


  19. عشق از دید کسی که در عشق شکست خورده: عشق یعنی کشک. (جمله عاشقانه : برو کشکتو بسآب)

خدا را دوست دارم

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:41 صبح

_ خدا را دوست دارم ، چون با هر username که باشم ، من را connect می کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند
.
_ خدا را دوست دارم ، برای اینهمه friend که برای من add می کند .
._ خدا را دوست دارم ، برای اینهمه wallpaper که update می کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند.
_ خدا را دوست دارم ، چون همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم .
_ خدا را دوست دارم ، چون همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.
_ خدا را دوست دارم ، چون همیشه اجازه ، undo کردن را به من می ده .
_ خدا را دوست دارم ، چون آن من را install کرده!
_ خدا را دوست دارم ، چون هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد .
_ خدا را دوست دارم ، چون اراده کنم ، ON می شود و من می توانم با هاش حرف بزنم .
_ خدا را دوست دارم ، چون دلش را می شکنم ، اما آن باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند.
_‏ خدا را دوست دارم ، چون password اش را هیچ وقت یادم نمی رود ، کافیه به دلم سر بزنم.
_ خدا را دوست دارم ، چون تلفنش همیشه آنتن می دهد .
_ خدا را دوست دارم ، چون شماره اش همیشه در شبکه موجود است
.
_ خدا را دوست دارم ، چون هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد.
_ خدا را دوست دارم ، چون هیچ وقت گوشی اش را خاموش نمی کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است.
_ خدا را دوست دارم ، چون هر چی آنتی ویروس است از زیر دست آن می آید بیرون !!!
_ خدا را دوست دارم ، چون هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم .
_ خدا را دوست دارم ، چون آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند.
_ خدا را دوست دارم ، چون نامه هاش چند کلمه ای نیست ، تازه spam هم تو کارش نیست .
_ خدا را دوست دارم ، چون وسط حرف زدن نمی گوید ، وقت ندارم ، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم ...
_ خدا را دوست دارم ، چون من را برای خودم می خواهد ، نه خودش .
_ خدا را دوست دارم ، آخر آن هیچوقت بی معرفت نمی شود ...
_ خدا را دوست دارم ، چون همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود .
_ خدا را دوست دارم ، چون نمی گوید نامه هات مختصر باشد من وقت ندارم همه اش را بخوانم...
_ خدا را دوست دارم ، چون فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد
_ خدا را دوست دارم ، چون می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم ، بگویم که ....
_ خدا را دوست دارم ، چون همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد ، دوست داشتنش ابدی است .
_ خدا را دوست دارم ، چون می توانم احساسم را راحت به آن بگویم ، نه اصلا نیازی نیست بگویم ، خودش می تواند نگفته ، حرف ام را بخواند .
_ خدا را دوست دارم ، چون به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را قایم نمی کند .
_ خدا را دوست دارم ، چون تنها کسی که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی ، و بگویی دلت براش تنگ شده .
_ خدا را دوست دارم ، چون ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
.
_ خدا را دوست دارم چون می گذارد بگویم : خدا را دوست دارم .ایخدا آی لایو یو


_چگونه یک زن و یک مرد خوشحال میشوند؟

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:25 صبح

_برای اینکه یک مرد بتونه یک زن رو خوشحال کنه، تنها باید:


1- یک دوست باشه
2- یک همدم باشه
3- یک عاشق باشه
4- یک برادر باشه
5- یک پدر باشه
6- یک استاد باشه
7- یک آشپز باشه
8- یک برق کار باشه
9- یک نجار باشه
10- یک لوله کش باشه
11- یک مکانیک باشه
12- یک دکوراتور باشه
13- یک متخصص مد باشه
14- یک روانشناس باشه
15- یک حشره کش باشه
16- یک التیام بخش باشه
17- یک شنونده خوب باشه
18- خیلی تمیز باشه
19- دلسوز باشه
18- ورزشکار باشه
19- صمیمی باشه
20- شجاع باشه
21- خلاق باشه
22- با ملاحظه باشه
23- محتاط باشه
24- بلند همت باشه
25- مستعد باشه
26- با جرات باشه
27- مصمم باشید
28- راستگو باشه
29- مورد اعتماد باشه
30- احساساتی باشه
بدون اینکه فراموش کنه که
:
31-
ازش به بطور مرتب تعریف کنه

32- عاشق خرید باشه
33- درستکار باشه
34- پولدار باشه
35- بهش استرس وارد نکنه
36- به دخترهای دیگه نگاه نکنه
و در همون لحظه باید
:
37- کلی بهش توجه کنه، ولی به خود نه

38- بهش زمان زیادی بده، مخصوصاً برای خودش
39- بهش فضای زیادی بده، بدون اینکه نگران باشه که کجا میره
و این خیلی مهمه که
:
40-
هیچ وقت فراموش نکنه
:
* تولدش

* سالگرد ازدواج
* قول و قرارهایی که اون میزاره


_چگونه یک مرد را خوشحال کنیم:

فقط راحتش بزار!


شرلوک هلمز

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:23 صبح
شرلوک هلمز

 

_شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: "نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟" واتسون گفت:"میلیون ها ستاره می بینم".هلمز گفت: "چه نتیجه ای می گیری؟". واتسون گفت: "از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید ساعت حدود سه نیمه شب باشد". شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: "واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند.


ایمیل خواندنی

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:18 صبح

_ این داستانو یه دوستی برام ایمیل زد، البته برای خودش اتفاق نیفتاده، اما جالبه، شاد باشید.


_ بار اولی که رفته بودم تو دفتر مدیر کارخونمون، پیش خودم گفتم اینجا حتما توالتش از توالتای کارگری کارخونه تمیزتره. بد نیست تا اینجا که اومدم یه حالی هم به مستراح جناب مدیر بدم. بعد از اینکه آقای مدیر کارش را به من گفت. سریع رفتم سمت توالت کذایی.


روی در با خطی خوش نوشته شده بود:(ادامه مطلب...

باز باران بی ترانه

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:6 صبح

باز باران بی ترانه
با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد بر فرش خانه
باز می آید صدای چک چک غم
باز ماتم (ادامه مطلب...

مرد و فروشنده

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 11:4 صبح

مرد و فروشنده

_ مردی به تازگی به محله ی جدید اسباب کشی کرده بود، توی اون محل فروشگاهی بود که فروشنده ی بدجنسی داشت، فروشنده هر تازه واردی رو تا مدتها اذیت میکرد، دفعه ی اول مرد به فروشگاه رفت تا برای پرنده ی خونه گیش دونه بخره، وارد فروشگاه شد و به فروشنده گفت: دونه برای پرنده م میخوام، فروشنده به مرد گفت: اول باید پرنده ت رو به اینجا بیاری تا ببینمش، بعد بهت دونه میدم، مرد عصبانی شد و گفت این دیگه چه جورشه؟ فروشنده که از عصبانیت مرد خوشحال شده بود گفت: همینی که هست، اگر دونه میخوای، باید پرنده ت رو بیاری تا ببینمش، مرد تصمیم گرفت از فروشگاه دیگه ای خرید کنه، اما هرچی گشت ، اون اطراف فروشگاه دیگه ای پیدا نکرد، به ناچار پرنده ش رو به فروشگاه برد و به فروشنده نشون داد تا تونست دونه بخره، چند روز از این ماجرا گذشت، یک روز بعد از نهار مرد به فروشگاه رفت تا خرید کنه، به فروشنده گفت خلال دندون میخواد و فروشنده مرد رو مجبور کرد تا دهنش رو باز کنه و دندوناش رو به فروشنده نشون بده تا بتونه خلال دندون بخره، چند روز بعد مرد برای خرید غذای سگش به فروشگاه رفت و طبق معمول فروشنده مرد رو مجبور کرد تا سگش رو به اون نشون بده،  مرد وقتی به خونه رسید، نشست و با خودش فکر کرد که اینطوری نمیشه و باید حتما کاری بکنه تا از دست فروشنده راحت بشه،‏ برای همین نقشه ای کشید و روز بعد به فروشگاه رفت، وقتی که جلوی پیشخون قرار گرفت، فروشنده نگاهی به مرد که پاکت بزرگی در دستش بود کرد و با تمسخر پرسید: چیزی لازم دارین؟ مرد پاکت رو به دست فروشنده داد و گفت: اول پاکت رو ببینید تا بگم چی میخوام، فروشنده پاکت رو از دست مرد گرفت،‏ دستش رو درون پاکت کرد، دستش به شیء نرم و نسبتا گرمی برخورد کرد، رو به مرد کرد و پرسید: این چیه؟ مرد با خونسردی جواب داد: فقط میخواستم بگم که کاغذ توالت میخوام.


گاهی دلم

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 9:38 صبح

ممنون از خانوم مهدوی بابت شعر خوبشون

گاهی  دلم برای خودم  تنگ می شود

                                       آنجا  که  احترام  غزل  سنگ  می شود

 

گاهی برای  گفتن شعری  به سبک  نو

                                       انگار   پای   قافیه ها    لنگ   می شود

 

وقتی دلم نشسته به نجوای غیر دوست

                                       خواندن برای دل ؛ به نظر ننگ می شود

 

در عرصه ای که خوب و بد و غیر در همند

                                       بین   من   و   غزلم    جنگ    می شود

 

حافظ!  نشد  به  گریه  دلش مهربان کنم

                                        وقتی  سیاهی مژه ها  رنگ  می شود

 

هرچند  دل به چرخ نگون  بسته ام  ولی

                                        گاهی  دلم برای  خدا   تنگ   می شود

 

                                                                       «زینب مهدوی»


عکسای ناز و خوشگل مامانی

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/4/8:: 8:38 صبح

سلام . دوستان یه سری عکسای خوب و نازی دیدم که حیفم اومد شما از دستش بدید.

از عکسا خوشت اومد بی معرفت بازی در نیار نظرتو بگو

 

                              (حالا بیا ادامه عکسا رو...

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >



بازدید امروز: 8 ، بازدید دیروز: 21 ، کل بازدیدها: 578664
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ