سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امان از این روزگار

ارسال شده توسط N در 90/2/18:: 4:14 عصر

 بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
 که تا ناگه زیکدیگر نمانیم     

                                      بیا تا مهربانی پیشه سازیم
                                     به مشتی زرق و برق خود را نبازیم 
 
                                                                     چه آمد بر سر اقوام و خویشان
                                                                      که گردید جمعشان اینطور پریشان  
 
 چرا فامیلها از هم جدایند
 چرا دوستان ، رفیقان بی وفایند  ادامه مطلب...

بنام هستی بخش یگانه

ارسال شده توسط N در 90/2/18:: 4:7 عصر

 استاد  یه کمی دیرتر اومدسر کلاس.  بحثای قبلی ادامه داد(سریع حق مطلب رو ادا کرد)ودر ادامه گفت:اساتید محترم وآینده سازان فردا ،میخام یه مسئله ای  واسم پیش اومده بودش که بعنوان یه تجربه باز گو میکنم!!!
امروز صبح اول وقت  که داشتم می اومدم،وسطای راه یهو دیدم یه چرخ ماشین ازم سبقت گرفت.پایین رفتم هوا سرد ویخبندان بودش.متوجه شدم چرخ عقب ماشین باز شده و ازم جلو زده. رفتم چرخ رو برداشتم وجکو نصب کردم هرچی گشتم مهره های چرخ رو پیدا نکردم اون موقع صبح نه لوازم یدکی باز بود ونه خودم وسایل یدکی داشتم.مونده بودم هاج واج.از یه طرف کلاس دیر میشد ازطرفی هم کاری ازم ساخته نبود.

یه 15-20 دقیقه ای همین طور گذشت،کلافه شده بودم.خلاصه حیران این جریان بودم که یهو
یه مرد میانسالی که یه دکه سیگارفروشی داشت آتشی روشن کرده بود و از دور شاهد کارامم بود صدام زد وگفت:میخای راه حلی بهت نشون بدم  تا ازین مخمصه بیرون بیای،منم که حال وحوصله نداشتم فکرکردم میخاد سربه سرم بذاره اعتنایی نکردم.تو فکر بودم ،نزدیکم اومد گفت :"اگه دیدی نشد چیزی  رو از دست که نمیدی،فقط باید قول بدی که یه سیگار ازم بخری".

گفتم حالا راه حلت؟با آرام واطمینان گفت: از هر چرخ ماشینت
یه مهره باز کنی میشه 3تا مهره .اون 3 مهره روببندی هر4چرخ ماشینت 3مهره ای میشه که میتونی دور دنیا رو بری.از خوشحالی
یه هزاری دادم گفتم اینم انعامت!!!نگرفت گفت:قولت یادت رفت.حین اینکه سیگار رو میگرفتم گفتم چقد درس خوندی با این هوشت.سرشو پایین انداخت وگفت:دوم راهنمایی بودم که مادرم مریض شد ومجبور شدم واسه تهیه داروهاش کار کنم ،پنج سال پیش مادرم سرطان خون داشت؛هردو ماه یه بار شیمی درمانی میشد اونموقع اوایل96هزار تومن هزینه داشت ولی اواخر تا160هزار هم رسید،اشک توچشاش جاری شد دیگه چیزی نگفت .

پ ن : توی ماشین میگفتم مثلا استاد استاتیک هستم چرا نتونستم واسه ایستایی ماشین راه حل به این سادگی پیدا کنم واقعا چقدما از این افراد داریم که ازشون غافلیم. واقعا ما چقد افراد نابغه  داریم هیچی هم ازشون اطلاع هم نداریم 


راست و دروغ .....

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 4:53 عصر

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.

کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.
ادامه مطلب...

فرق ایران با (( این مطلب طنز هست برداشت دیگری نکنید))

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 4:51 عصر

فرق واحد پول ایران و انگلیس

در انگلیس شما یک کیف اسکناس می برید و با اون ماشین می خرید.... اما در ایران شما
یک ماشین اسکناس می برید و با آن یک کیف می خرید.
ادامه مطلب...

انسان های بزرگ ...

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 4:30 عصر

انسان های بزرگ درباره عقاید سخن می گویند
انسان های متوسط درباره وقایع سخن می گویند
انسان های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند ادامه مطلب...

لطفاًًً اگه بهتون بر میخوره نخونین

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 4:24 عصر

سر شماری در شهرهای مختلف ایران
لطفاًًً اگه بهتون بر میخوره نخونین ادامه مطلب...

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 3:48 عصر

تو گردان شایعه شده بود نماز نمی خونه!
گفتن:  «تو که رفیق اونی، بهش تذکر بده!»
باور نکردم و گفتم:
«لابد میخواد ریا نشه، پنهانی می خوانه.»
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم  با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! ادامه مطلب...

خانم نسبتاًً مسن

ارسال شده توسط N در 90/2/14:: 3:45 عصر

پنج شنبه بود و طبق معمول هر هفته حاجیه خانوم، ادامه مطلب...

نظر آیةالله بهجت درباره مختار

ارسال شده توسط N در 90/1/30:: 9:35 صبح

بهجت

یکی از پرسش‌هایی که در زمان حیات آیت الله العظمی بهجت از ایشان صورت گرفت پرسشی در مورد شخصیت مختار بن ابوعبید ثقفی بود. شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق‌های آسمانی در زیر می‌خوانیم...

به گزارش بولتن، شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق‌های آسمانی در زیر می‌خوانیم:

 

سؤال:"نظر حضرتعالی درباره شخصیت مختار ثقفی که مورد تردید واقع شده است، چیست؟ علاقمندیم که دیدگاه شما را در این مورد بدانیم".

پاسخ:

«مختار اهل نماز بود. او از اولیای خدا بود. نماز را با حال عجیبی می‌خواند. در شأن مختار همین کفایت میکند که قاتل دشمنان اهل بیت(ع) و قتله سیدالشهداء(ع) بود.

نقل است که میگفت: "فلانی را کشتم، فلانی را کشتم ..." تا اینکه وقتی آخرین نفر را کشت گفت: "الان راحت شدم".

دوره نهضت او شاید 9 ماه بوده اما نوشته اند: هنگامی که آخرین نفر که «محمد اشعث» یا «شمر» بود را به قتل رساند گفت: "الان اگر بمیرم دیگر باکی نیست". یعنی وقتی به نهایت مقصودش رسید گفت: "دیگر اگر بمیرم، غصه ای ندارم".»

 


 

 

 

منبع: کتاب ورق‌های آسمانی/ محسن کمرهای زاده


ابتکاری نو

ارسال شده توسط N در 90/1/22:: 2:48 عصر

اپل به‌طور کامل شیوه استفاده از نمایشگرهای لمسی را با معرفی قابلیت پیچش و زوم تغییر داد و حالا رابط کاربری جدیدی توسط محققان دانشگاه اوساکا ایجاد شده است که با کمک آن، کاربران می‌توانند علاوه بر اسکرول کردن، اطلاعاتی که پیش از این در صفحه نمایش حضور داشت را نیز ببینند. این رابط کاربری جدید، ظاهری لاستیکی به محتوای نمایش داده شده می‌دهد و انگار که اطلاعات به قاب نمایشگر می‌چسبند و تا برداشتن انگشت از نمایشگر، از قاب خارج نمی‌شوند.

 

 


<      1   2   3   4   5   >>   >



بازدید امروز: 141 ، بازدید دیروز: 367 ، کل بازدیدها: 573317
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ