حَبّ خنده
ارسال شده توسط N در 89/10/28:: 9:53 صبحخوش به حال بچگیهامون [که] بیخیال بودیم [و] به هر چیز کوچیکی اینقدر میخندیدیم که دلدرد میگرفتیم. سوژة خندهداری هم در کار نبود، ولی هی میخندیدیم! تا جایی که بزرگترها صداشون در میاومد و میگفتن: چته بچه این همه میخندی؟ مگه حبّ خنده خوردی؟ آخر سر هم یه کتکی برای خندیدن بیجامون میخوردیم! تا کتک هم نمیخوردیم آروم نمیشدیم؛ ولی حالا خندهدارترین جوکها و فیلمهای طنز و شادترین مهمونیا برامون جالب نیست!
نمیدونم... یه دفعه هم رفتم پیش پزشک که برام قرص خنده بنویسه، گفت: «متأسفم؛ با بیمه قرارداد نداریم»!
کلمات کلیدی :
نظر