باشد که بدانند که بودیم!؟

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/6/21:: 9:29 صبح
 

photo1

چند وقت پیش داشتم تو خیابون رد می شدم دیدم یک هنرمند نشسته داره تابلو می نویسه . نا خداگاه این نوشته از بین اون همه نوشته توجهم و به خودم جلب کرد . اولش نمی دونستم چرا خریدمش . شاید حکمتی توش داشته … شاید اون پیرمرد خطاط یه چیزی می خواست بهم بگه … در هر حال این رو یادگاری نگرش داشتم … واقعا چرا ادم ها وقتی که هم دیگرو دارن قدرشون رو نمی دونن وقتی اون رو از دست میدن تازه می فهمنن که چی شده!؟





بازدید امروز: 172 ، بازدید دیروز: 21 ، کل بازدیدها: 578828
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ