سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه حکایت آموزنده

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/2/28:: 10:35 صبح

سه حکایت آموزنده

 

چنین حکایت کنند که...



همنشینی با فرد نابینا
شخص پرخوری هنگام افطار با کوری هم نشین شد. از قضا کور از او شکم خواره تر بود و به او مجال نمی داد.
هنگام رفتن پرخور به صاحب خانه گفت: خانه احسانت آباد. من امشب دو دفعه از تو شاد شدم:
اول بار بدان سبب که مرا با کوری هم مجموع کردی و چنین انگاشتم که کاملا خواهم خورد و دوم بار پس از فراغ از خوردن شاد شدم از اینکه این کور مرا نخورد

همه ماست های خود را کیسه کردند

وزیر به پادشاه می گوید: قوت مردم فقیر، ماست است و ماست بند ها نیز مرتب قیمت ماست را بالا می برند. حکمی بده که قیمت ماست ها زیاد نشود.
پادشاه نیز امر می کند که قیمت ماست نباید از فلان مقدار بیشتر شود.
روزی به پادشاه خبر می دهند که ماست بند های شهر دو نوع ماست می فروشند. ماست شاه عباسی که به قیمت اعلام شده فروش می رود و ماستی که به قیمت بالا فروش می رود.
پادشاه با لباس مبدل به بازار می رود و طلب ماست می کند. ماست بند می گوید: چه ماستی می خواهی؟ پادشاه با تعجب می پرسد: ماست می خواهم دیگر! چه فرقی می کند؟ ماست بند می گوید: گوئی تازه به این مملکت آمدی؟! در این ولایت دو نوع ماست داریم. ماست شاه عباسی که همان دوغی است که در جلوی در است و به قیمت اعلام شده به فروش می رود و ماستی هم پشت دکان داریم که ماستی سفت و آب رفته است و قیمتش بالاتر از قیمت اعلام شده است. حالا از کدام می خواهی؟
پادشاه دستور می دهد که ماست بند را وارونه از در دکان آویزان کنند و کمرش را محکم ببندند و تمام ماست های آب بسته را در پاچه های شلوارش بریزند و بعد پاچه هایش را محکم ببندند و آن قدر در آن حالت بماند تا تمام آب ماست ها کشیده شود.
بعد از این حکم تمام ماست بند ها از ترس شاه ماست های خود را در کیسه کردند و مقابل در دکان آویختند. از آن پس هر کسی که کاری را از روی ترس و اجبار انجام می دهد می گویند که: فلانی ماستش را کیسه کرده است

بنیاد ظلم از اندک شروع شود

روایت کرده اند که برای انوشیروان عادل در شکارگاهی گوشت شکاری را کباب کردند. نمک در آنجا نبود پس یکی از غلامان به روستایی رفت تا نمک بیاورد.
انوشیروان به آن غلام گفت: نمک را به قیمت روزانه ( نه کمتر) خریداری کن تا آئین نادرستی را بنیان نگذاری و در نتیجه روستا خراب نگردد.
به انوشیروان گفتند: اندکی کمتر از قیمت خریدن چه آسیبی می رساند؟
انوشیروان پاسخ داد: بنیان ظلم در آغاز از اندک شروع شده و سپس به طور مکرر بر آن افزوده شده و زیاد گشته است

اگر از باغ رعیت ملک خورد سیب   برآورند غلامان او درخت از بیخ

 

     





بازدید امروز: 108 ، بازدید دیروز: 88 ، کل بازدیدها: 559740
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ