سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات زمینهساز ثروت و قدرت

ارسال شده توسط مدیر وبلاگ:علی در 89/9/15:: 9:45 صبح
گفت‌وگو با دکتر مسعود شفیعی
اطلاعات زمینه‌ساز ثروت ‌و قدرت
دکتر مسعود شفیعی

استادتمام (پروفسور) دانشگاه صنعتی امیرکبیر

معاون اسبق وزارت ICT

استاد نمونه کشور در سال 1383

رئیس انجمن ICT ایران

رئیس جمعیت ایرانی پیشبرد ارتباط صنعت و دانشگاه

نویسنده 21 جلد کتاب و بیش از 160 مقاله علمی-پژوهشی

 

تعریف ICT از دیدگاه شما چیست؟

واژه ICT تقریبا از حدود 15 سال پیش بر سر زبان‌ها افتاد. این واژه مختصر 3 واژه اطلاعات (information)، ارتباطات (communication) و فناوری (technology) است و برخی هم واژه مخابرات راه‌دور (telecommunication) را به‌معنای مخابراتی که ما در ذهن داریم به کار می‌برند. البته کاری نداریم که این فناوری مربوط به اطلاعات است یا ارتباطات یا هر دو، یعنی ما فناوری ارتباطات داریم یا فناوری اطلاعات؛ چون بعضی اعتقاد دارند فناوری اطلاعات (IT) اصطلاحی است برای ابزارهایی که خدمات می‌دهند و خیلی از امور را تسهیل می‌کنند و وقتی که حرف C وسط آن می‌آید یعنی هم ارتباطات مهم است و هم اطلاعات.

آنچه مسلم است این که در دنیا به آن خیلی توجه شده، هرچند بعضی جاها به آن IT و جاهایی هم ICT می‌گویند.

البته جاهایی که مخابرات و مخابرات راه دور پیشرفت داشته، خودبه‌خود فناوری مخابرات هم رشد داشته است و در نتیجه چیز جدیدی که مطرح می‌شود، فناوری اطلاعات است اما برخی جاها که مخابرات راه دور رشدی نداشته این فناوری هم برای مخابرات راه دور به‌کار می‌رود و هم برای اطلاعات.

آیا برای برقراری این ارتباطات و تبادل اطلاعات شرایط خاصی مورد نیاز است؟

البته. استانداردهایی مورد نیاز است که باید فراهم شود تا کشورها یا مردم یک کشور بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند؛ نرم‌افزارها و سوییچ‌ها بتوانند همدیگر را بخوانند و متوجه شوند تا ارتباط برقرار شود. یعنی برخی کارها باید انجام شود تا امکان برقراری این ارتباطات فراهم آید و برای ایجاد چنین فضایی توجه به عوامل زیر ضروری است:

اول: فراهم ساختن زیرساخت، به‌گونه‌ای که بتوانیم از طریق آن راحت ارتباط برقرار کنیم.

دوم: تهیه محتوا

سوم: نرم‌افزارهای استانداردی که توانایی برقراری ارتباط را داشته باشند.

چرا اصلا این مقوله مهم به‌نظر می‌رسد؟

الان در عصر اطلاعات هستیم و اطلاعات هم زمینه‌ساز قدرت و ثروت است. خیلی کارها را می‌شود با بهره‌گیری از اطلاعات انجام داد. یعنی شما اگر بدانید فردا دلار گران می‌شود، می‌توانید امروز دلار بخرید و فردا بفروشید و سود ببرید. اگر بدانید شب کریسمس مسیحی‌ها فلان شیرینی را استفاده می‌کنند، آن را می‌پزید و به آنها می‌فروشید. همین الان چادر مشکی‌های زنانه ما را ژاپن تولید می‌کند و پولش به جیب آنها می‌رود و همچنین چینی‌ها سلایق ما را فهمیده‌اند و با توجه به آن جنس تولید می‌کنند و به خود ما می‌فروشند؛ از لوازم منزل و پوشاک گرفته تا تسبیح و....

اینها سلایق و نیازهای ما را چطور فهمیده‌اند؟ خب، مشخص است اطلاعاتش را گرفتند.

اطلاعات ارزشمند است. اطلاعات را می‌توانیم تبدیل به پول کنیم. یک زمانی کار یدی پول می‌آورد و زمانی قدرت نظامی و ادوات جنگی، اما الان اوضاع فرق کرده و با همین اطلاعات ساده می‌توان پول و درآمد کسب کرد.

عامل دیگر این است که بعد یا محدودیت مکانی و زمانی نباید وجود داشته باشد. الان عصر فناوری است که به اصطلاح اسمش را گذاشته‌اند «عصر دیجیتال».

‌ این عصر دیجیتال چه تحولاتی را در حوزه ارتباطات به‌همراه آورده است؟

وقتی می‌گوییم عصر دیجیتال، یعنی این‌که سیستم‌های آنالوگ تبدیل به دیجیتال شده و سرعت هم زیاد شده است. شما اگر در گذشته می‌خواستید اطلاعاتی بفرستید که 5 دقیقه طول می‌کشید، الان با این سیستم دیجیتال در زمانی کمتر از ثانیه انجام می‌شود و به این ترتیب بعد زمان حل شده است. هرچه جلوتر هم می‌آییم ابررایانه‌ها سرعت کارها را به‌شدت افزایش داده‌اند.

< width="100" height="100" type="application/x-shockwave-flash">
 

اطلاعات خوب است ولی اطلاعاتی که به‌درد شما بخورد ضمن این‌که فرهنگ استفاده بهینه از اطلاعات را باید یاد بگیریم

درباره بعد مکان شاید ذکر مثالی بد نباشد. پیش‌تر وقتی شما از تهران به بندرعباس زنگ می‌زدید، قیمتش 3 برابر مسافت تهران قزوین بود. یعنی حساب می‌کردند کل سیم‌هایی که از اینجا تا آنجا کشیده شده و خدماتی که طی این مسافت ارائه شده بیشتر است، پس پولش هم بیشتر می‌شود که البته این هم با این فناوری‌های جدید حل شد. چطور؟ از طریق همین رینگ‌هایی که می‌گویند دور شهرها کشیده می‌شود، یعنی این رینگ‌ها آنقدر وسعت پیدا کردند و با سرعت بالا به همدیگر وصل هستند که شما وقتی می‌خواهید از خانه‌تان به کانادا زنگ بزنید همین‌که به یکی از این رینگ‌ها وصل شوید براحتی به خطوط ارتباطی کانادا متصل می‌شوید. دیگر کار خاصی برای شما انجام نمی‌شود، سیم‌کشی خاصی هم نمی‌خواهد. مثل این که قطاری در حال حرکت است یا رودخانه‌ای در جریان است و شما بسته‌ای را می‌اندازید در رودخانه و با خود می‌برد. فقط کافی است خودتان را برسانید به یکی از این ایستگاه‌ها بقیه‌اش دیگر شبکه شده و خودبه‌خود انجام می‌شود.

بنابراین هر سازمانی سعی می‌کند خودش را با این وضعیت وفق دهد. مثلا زمانی که من در شرکت مخابرات بودم، صحبت این بود که پست را چه‌کار کنیم؟ این سیستم برای مخابرات جواب می‌دهد اما برای پست که دیگر جوابگو نیست. مثلا یک بسته خرما را که نمی‌شود با جریان رودخانه به جایی فرستاد. پاسخ این بود که درباره پست اگر بتوانیم به‌جای مراجعه، مکاتبه را به‌صورت اینترنتی راه بیندازیم، مساله حل می‌شود.الان در تهران بزرگ‌ترین مشکل ما ترافیک و آلودگی هواست که اگر مکاتبه را به‌جای مراجعه راه بیندازیم، مشکل تا حد زیادی حل می‌شود.

یعنی چاره کار ما دولت الکترونیکی است؟

بله. من کتابی ترجمه کرده‌ام با عنوان «دولت الکترونیک» که پاراگرافی داشت درباره سنگاپور. در آن پاراگراف اشاره شده بود که آنها حدود 1800 سایت راه‌انداخته‌اند که تقریبا1200تای آن برای خدمات است، مانند نشانی رستوران‌هاو بنگاه‌های مسکن. به این ترتیب که برای مثال اگر بخواهید خانه‌ای اجاره کنید، نیازی نباشد در خیابان‌ها راه بیفتید، پول بنزین بدهید و سرانجام کلی از وقتتان هدر برود، بلکه از منزل می‌توانید کارتان را راه بیندازید یا غذای مورد علاقه‌تان را انتخاب کرده و سفارش بدهید.

آیا همه این اتفاقات مثبتی که گفتید در کشور خودمان یا دیگر کشورهای جهان انجام شده است؟

اگر بخواهیم این اتفاقات در اینجا هم رخ دهد، باید سیستم به‌وجود بیاید. مشکل ما این است که کارهایمان سیستماتیک نیست. در بنگاه‌ها قیمت‌های مختلفی وجود دارد و همه چیز یکسان و استاندارد نیست. وقتی کارها می‌خواهد کامپیوتری شود، باید ساختار اولیه نوشته و همه چیز مشخص و همه زوایا منظور شود.

در کشورهای پیشرفته برای رسیدن به این اهداف آمدند وزارت ICT یا IT راه انداختند. محور اصلی این مقوله‌ هم دانش است. چون نسل بعدی اطلاعات می‌شود دانش. به‌عبارت دیگر دانش فشرده‌تر و باارزش‌تر از اطلاعات خام است. به هر حال دنیا گام‌های مفیدی در این زمینه برداشته تا به نیاز‌هایش پاسخ بدهد، البته نباید غافل شویم که محور اصلی در همه اینها اینترنت بوده، یعنی زمانی این اقدامات شکل گرفته که اینترنت به وجود آمده است.

در این راه چرا اینترنت توانسته کمک کند؟ چون توانسته دسترسی را ساده کند. یک زمانی اگر می‌خواستید یادداشت یا نامه‌ای را به کسی در یک شهر دیگر بدهید یا باید عازم سفر می‌شدید یا خودتان را به اتوبوس می‌رساندید و آن را به راننده می‌دادید تا برایتان ببرد. جلوتر که رفتیم، توانستیم با تلفن هم این کارها را انجام دهیم، بعد فکس آمد و نوشته‌ها را با فکس فرستادیم آن هم درصورتی امکان‌پذیر بود که طرف مقابل فکس داشته باشد. اما الان در حالی‌که در خانه نشسته‌اید، می‌توانید مطلبی را براحتی با کامپیوتر و اینترنت به هر کجا که دلتان می‌خواهد بفرستید.

چه چیزی می‌تواند این روش ارتباطی را مختل کند؟ به‌هر حال نیروی انسانی که باید پشتیبان این ارتباطات باشد، محدودیت‌هایی دارد.

تقریبا هیچ چیز، چون برای مشکلاتش هم در دنیا فکری شده است. برای نمونه، آمریکا اپراتورها و سرویس‌دهنده‌هایش را از هند انتخاب کرده، چون هم ارزان‌ترند و هم 24 ساعته خدمت‌رسانی می‌کنند. حتی در مورد کارهای تحقیقاتی هم همین‌طور است؛ مثلا در کانادا کار تحقیقاتی می‌کنند همین‌که شب می‌شود کار را در اختیار نیروهای علمی در پاکستان قرار می‌دهند که روز را سپری می‌کنند. این یعنی تبادل، یعنی تبادل اطلاعات به هیچ‌وجه و در هیچ شرایطی قطع نمی‌شود و مانعی مانند زمان وجود ندارد و اصلا زمان در روند آن تاثیرگذار نیست، همه دارند با یکدیگر کار می‌کنند و نظامی به‌وجود آمده که به جمله «وقت طلاست» معنا داده است. در کنفرانسی خارج از کشور هم به این جمله در ادبیات کهن خودمان اشاره کردم که بسیار مورد توجه و استقبال قرار گرفت. «وقت طلاست» یعنی ما برای وقت خودمان احترام و ارزش قائل شویم و اگر بتوانیم از این سیستم‌های جدید اینترنتی استفاده کنیم، بی‌شک وقت‌مان خیلی بهتر و مفیدتر می‌گذرد و اینقدر اتلاف وقت نداریم.

چطور می‌توانیم از اینترنت بهتر و بیشتر استفاده کنیم؟

برای استفاده از اینترنت در توسعه ملی باید برخی کارها انجام شود که یکی از آنها مقوله مدیریت اطلاعات است.

20 سال پیش مشکل ما این بود که اگر دانشجوی من کتابی یا مقاله‌ای می‌خواست، باید نامه‌ای به کتابخانه دانشگاه یا جاهای دیگر می‌فرستاد و معلوم نبود آیا 2 ماه بعد جواب آن را می‌دادند یا نه؟ یا سرانجام یک کپی نه‌چندان مطلوبی دستش را می‌گرفت، ولی الان وارد اینترنت می‌شوی و خیلی سریع هرچه می‌خواهی برمی‌داری؛ الان وقتی جست‌وجو می‌کنید ICT، میلیون‌ها مقاله می‌آید و برای امنیت ICT، هزاران مقاله می‌آید. خب همه این اطلاعات را هم که نمی‌شود خواند، با توجه به زیاد شدن حجم اطلاعات نمی‌شود همه چیز را در ذهن نگه داشت، باید طوری باشد که هر وقت به آنها نیاز داری، بتوانی به اطلاعات مورد نیازت دسترسی پیدا کنی. اینجاست که مدیریت اطلاعات معنا پیدا می‌کند. یعنی اطلاعات خوب است، ولی اطلاعاتی که بدرد شما بخورد. فرهنگ استفاده بهینه از اطلاعات را باید یاد بگیریم؛ یک مقاله را بخوانیم اطلاعات مورد نیاز را از آن دریافت کنیم و بگذاریمش کنار و مقاله یا کتاب بعدی را برداریم.

از سوی دیگر باید توجه کنیم این یک تهدید برایمان حساب نشود. یعنی اینجور نشود که ذهن و خلاقیت ما با پر کردن این اطلاعات از بین برود. وقتی در اینترنت هر مساله‌ای را که بخواهیم، می‌یابیم ذهن ما دیگر دنبال مساله جدیدی نمی‌رود.

اینقدر مسائل کارشده جدید و گوناگون در اینترنت هست که من نوعی، ناخودآگاه و خودبه‌خود به آن جهت می‌روم. یعنی می‌بینم راحت‌ترم که همان‌ها را بخوانم و ادامه بدهم، اگر هم بخواهم چیز جدیدی ارائه بدهم، بر مبنای گام بعدی آن مطالب پیش می‌روم. این یعنی این‌که اگر حواسمان نباشد، فکر ما را هم کشورهای پیشرفته هدایت می‌کنند. البته اگر نخواهند از مطالعاتشان خبردار شویم، تحقیقاتشان را پنهان انجام می‌دهند و ما هم به یک سوی دیگر سوق داده می‌شویم یا دوباره کاری می‌کنیم.

مطلب دیگری که بد نیست به آن اشاره کنم، سیستم اینترنت است. شاید خیلی‌ها ندانند اینترنت چطور کار می‌کند؟ الان که من می‌نشینم پای اینترنت چه اتفاقی می‌افتد؟ پیغامی که به شما می‌خواهم بدهم، آیا دیگران هم از آن آگاه می‌شوند؟ مثلا من می‌خواهم کارهای بانکی انجام دهم آیا دیگران هم از شماره حساب من با خبر می‌شوند؟ کارهای بانکی دارم، کارهای سیاسی، شخصی یا اجتماعی دارم، اگر دیگران هم از اطلاعات من باخبر می‌شوند، با چه امیدی بنشینم پای کامپیوتر و اینترنت؟ واقعا چه باید کرد؟

اینها مواردی است که اگر به آن پرداخته شود و پاسخی کاربردی و مناسب به آنها داده شود، می‌توانیم از اینترنت و خدمات آن بهتر استفاده کنیم.

پس در کشورهای توسعه نیافته، افراد تنها مصرف‌کننده خدمات اینترنت خواهند بود و نمی‌توانند روی آن تاثیر چندانی بگذارند و امنیت خودشان را تامین کنند؟

اتفاقا این یکی از اهداف ماست. ما می‌خواهیم تنها دریافت‌کننده خدمات و اطلاعات اینترنت نباشیم بلکه تاثیرگذار هم باشیم، اما نمی‌دانیم چطور این کار را انجام دهیم.

«جایگاه ما چه می‌شود؟» این بحثی است که مدتی پیش مسوولان مخابرات هم مطرح کردند؛ بحث اینترنت ملی، ولی برخی ایراد گرفتند که اینترنت ملی یعنی چه و دلیلشان برای این مخالفت این بود که اینترنت جهانی است و اینترنت ملی معنایی ندارد. ولی از آنجا که ما درست نمی‌دانیم هنگام اتصال به اینترنت چه اتفاقاتی می‌افتد، باید خودمان هم سوار کار بشویم. اصولا در کارهای بزرگ اگر شما هم ارتباط داشته باشید، می‌شوید یک بخش از آن، یعنی به شما نیاز دارند و مجبورند با شما هم کنار بیایند و بخشی از اطلاعاتشان را هم به شما بدهند. پس ما مجبوریم از این دهکده جهانی سهمی داشته باشیم.

یکی از مواردی که در این‌باره به ذهن من می‌رسد، امنیت است. یعنی حواسمان باشد داریم چه‌کار می‌کنیم، یعنی احتمال بدهیم همه صحبت‌های ما و اطلاعات ما یک جا جمع می‌شود و قابل دسترسی برای دیگران است. یعنی همه اطلاعات نظامی و سیاسی ما وسط گذاشته می‌شود و دیگران هم به آن دسترسی دارند. چون اینترنت یعنی همه اطلاعاتت را بگذار وسط. این است که باید حواسمان باشد همه اطلاعات را نگذاریم، اطلاعات شخصی‌مان را نگذاریم. بنابراین به‌نظر می‌رسد به‌جای اینترنت ملی، واژه «اینترانت ملی» مناسب‌تر است. یعنی ما علاوه بر این که با دنیا در ارتباطیم شبکه خاص خودمان را هم داریم.

ترکیب اینترنت با اینترانت ملی چه کمک‌های دیگری می‌تواند به ما بکند؟

می‌تواند خیلی از کارهایمان را تسریع کند. مثلا من اینجا از دانشگاه امیرکبیر به شبکه وصل هستم و دانشگاه شریف هم به شبکه وصل است. من می‌خواهم یک پایان‌نامه از دانشگاه شریف را بردارم و استفاده کنم. الان این‌طوری است که من می‌روم به اینترنت و امواج مربوط می‌رود در ابر شبکه و کل دنیا را می‌چرخد، بعد می‌رود شریف و اطلاعات را برمی‌دارد و دوباره این سیکل را پیموده و اطلاعات را به من می‌رساند. خب، اول، این اطلاعاتی که من دارم می‌فرستم یا دریافت می‌کنم، دیگران هم می‌توانند آن را بگیرند؛ پس دیگر امن نیست، چون خودم اطلاعاتم را به‌طور غیرمستقیم در اختیار دیگران قرار داده‌ام و حتی آنها نیامده‌اند دنبال اطلاعات من! دوم اگر شبکه قطع بود چه؟ گاهی اگر به موبایلی که صاحبش کنار دستتان نشسته زنگ بزنید، پیغام می‌دهد که «مشترک مورد نظر در دسترس نیست!» این به‌خاطر راه دوری است که این امواج طی می‌کنند.

اینجا یک پایگاهی لازم است که دیتاسنترهای بزرگی را تاسیس کنیم؛ البته باید موازی‌کاری نباشد. مثلا تمام پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه‌های سراسر کشور یکجا جمع شود که وقتی اطلاعاتی می‌خواهیم برویم آنجا سرچ کنیم. نیازهای صنعتی یکجا باشد، خدمات یکجا جمع شود و... مثلا من می‌خواهم یک کتاب درباره دولت الکترونیکی پیدا کنم. به‌شرطی وارد سایت شوم که مطمئن باشم اگر اینجا نبود هیچ‌جای دیگر هم نیست؛ نه این که اینجا نباشد اما توی یک کتابفروشی پیدا شود. یعنی همه چیز کاملا سیستماتیک و اطلاعات کامل باشد. چون الان این اطلاعات وجود دارد اما بعضا کامل نیست، پس لازم است دیتاسنترهایی شکل بگیرد، اینترانت ملی شکل بگیرد به‌طوری‌که هم اطلاعات بین خودمان راحت ردوبدل شود و هم این اطلاعات به خارج راه پیدا نکند. اینها بخشی از فواید اینترانت ملی هستند که البته فراهم شدن آن زیرساخت مناسبی می‌خواهد.

اقداماتی هم در این زمینه انجام شده است؟

زمانی که در شرکت مخابرات بودم، صحبت‌هایی در این زمینه شد و طرحی هم آماده کردیم، اما متاسفانه انجام دهنده این کار وجود نداشت یعنی از نظر اجرایی کسی نبود که بتواند چنین سیستمی ایجاد کند و یک سیستم جامع اطلاعاتی، علمی و پژوهشی راه بیندازد.

طرح ما این بود که فرضا دانشگاه‌های امیرکبیر، شریف و دیگران اطلاعاتی دارند، اطلاعاتشان پیش خودشان باشد و از طریق این سیستم وصل شوند. یعنی هر کسی یک‌سری اطلاعات می‌گذارد وسط، دانشگاه‌ها محتوای این اینترانت ملی را فراهم کنند، سیستم شبکه‌ای‌اش را ما تهیه می‌کنیم و نرم‌افزارهای لازم را هم افراد مختلف تهیه می‌کنند؛ طوری که همه اینها با هم هماهنگ شوند. به هر حال اینها یک کلیاتی است که مطرح می‌شود اگر بخواهیم آن را جمع‌وجور کنیم، اطلاعات و ارتباطات محور آن است. اطلاعات باید ردوبدل شود و دسترسی به آن آسان باشد.

< width="100" height="100" type="application/x-shockwave-flash">

متاسفانه هنوز در کشور ما مشکلاتی مانع از تحقق کامل و جامع این طرح (دولت الکترونیکی) است

در دنیا برایICT استانداردهایی را مطرح کرده‌اند، مثلا در شعاع 500 متری از هر نقطه درون شهری باید دسترسی به تلفن همگانی وجود داشته باشد یا در شعاع یک کیلومتری باید دسترسی به اینترنت امکان‌پذیر باشد. مثل همان حالتی که ما در گذشته می‌گفتیم یک تلفنی در روستا‌ها باید باشد یا ماهی یک‌بار یک ماشین به آنجا سر بزند تا اگر اتفاقی افتاد یا کسی خواست به شهر بیاید، بتواند. همین موضوع الان تلفنی، الکترونیکی و اینترنتی شده است.

خلاصه می‌خواهم بگویم اطلاعات و ارتباطات مهم است ولی سیستمی که دقیق تعریف شود و بتواند از اینها درست استفاده کند از آن مهم‌تر است. در ایران هم به‌دنبال صحبت‌های زیادی که در این زمینه شد، سرانجام وزارتی به نام ICT راه‌اندازی کردند که فکر کنم سال 1383 طرح آن به تصویب رسید.

آن‌موقع این‌طور مطرح می‌شد که IT یک مساله فرابخشی است، یعنی هم وزارت بازرگانی به آن ربط دارد و هم وزارت اقتصاد به‌نوعی به آن مربوط می‌شود و سرانجام با توضیحاتی که داده شد، نتیجه‌گیری شد که بهتر است این ICT در دست وزارت ICT باشد و مسائل جانبی آن مثل بانکداری الکترونیکی، تجارت الکترونیکی و بهداشت الکترونیکی در حوزه‌های دیگری تعریف ‌شوند و وزارت ICT تنها بیاید زیرساخت لازم را تعریف و فراهم کند. یعنی اگر وزارت بهداشت خواست بهداشت الکترونیکی راه بیندازد، طبیعتا یک زیرساخت خوب و سریع می‌خواهد، وزارت ICT آن را برایش فراهم کند تا بین بیمارستان‌ها، مطب‌ها و آزمایشگاه‌های آنها ارتباط برقرار شود و اگر کسی بیمار می‌شود یا تصادف می‌کند، یک شناسه داشته باشد که از طریق آن بسرعت به اطلاعات و سوابقش پی ببرند و ببینند چه مشکلات و بیماری‌هایی داشته و الان مشکلش چیست. اینها کارهایی است که وزارت بهداشت خودش می‌تواند انجام ‌دهد ولی زیرساخت آن باید جای دیگری باشد. زیرساخت را هر کسی نمی‌تواند برای خودش درست کند.

مشکلات بر سر راه الکترونیکی شدن خدمات بویژه در کشور ما چیست؟

اگرچه دولت الکترونیکی و سیستم اینترنتی مزایای زیادی دارد و می‌تواند خدمات خوبی ارائه کند، اما متاسفانه هنوز در کشور ما مشکلاتی مانع از تحقق کامل و جامع این طرح است. مثلا من می‌خواهم پاسپورتم را تمدید کنم، خب از سیستم الکترونیکی چگونه می‌توانم بهره ببرم؟ می‌بینیم که هنوز این کار در کشور ما 10روز طول می‌کشد، چرا؟ چون باید برای برخی کارها حتما بیایم تهران، در صورتی‌که اگر قوانینی وضع می‌شد و اختیاراتی داده می‌شد که اگر من مثلا در اصفهان هم هستم، به‌محض این‌که نامم وارد سیستم شود، بتوانم کارهایم را انجام بدهم، چنین مشکلی به‌وجود نمی‌آمد. یا موارد دیگری که قانون سختگیری می‌کند مثل تمدید گواهینامه رانندگی که خودتان باید بروید فلان اداره تا کارتان راه بیفتد. اینها مشکلات و موانع قانونی است که ما داریم و باید آنها را رفع کنیم تا آن سیستم الکترونیکی بتواند در خدمت افراد باشد.

از سوی دیگر، فرهنگی که ما در روابط اداری داریم فرهنگ بدی است؛ مثلا اگر الان به کسی زنگ بزنید که فلان کار را برایتان انجام دهد، شاید حتی ناراحت ‌شود اما اگر بروید از نزدیک یک سلام و علیکی هم بکنید حتما کارتان را راه می‌اندازد. یا ممکن است از من خوشش بیاید کارم را راه بیندازد اما از دیگری خوشش نیاید و کارش را راه نیندازد. خلاصه مشکلاتی از این دست زیاد است که باید مورد توجه قرار بگیرد و اصلاح شود تا بتوان بیشترین استفاده را از این سیستم برد.

به هر حال فکر می‌کنم وظایف سنگینی به‌عهده وزارت ICT هست، چون بالاخره متولی این کار است.

امیر شهاب شاهمیری

 





بازدید امروز: 24 ، بازدید دیروز: 96 ، کل بازدیدها: 560657
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ